دعوت از دادستان مشهد برای بازدید ازپروژه شهر رویایی پدیده

.. و نمي‌دانم چرا در وقت اضافه قلم بر دست گرفتم تا به تو بنويسم كه بيايي! شايد اين نداي آن پيرمرد كهن سالي‌ست كه با مشقت، امروز را به فردا مي‌رساند تا شايد فردا روزي دگر باشد! و شايد اين ضجّه پيرزني تنهاست كه خود به پا خواسته تا نان آور خانه باشد و قصور برخي را با عزت نفس اش جبران كند! و شايد هم فرياد جواناني باشد كه مي‌خواهند آینده ای زیبا داشته باشند!
آري قاضی عزيز اين صداي مردمي ست كه امروز در تنگنا هستند و دست ياري به سوي تو دراز كرده‌اند تا بيايي! اما چرا تو! آخر نه آنست که تو را دوست داشته باشیم بلکه به خاطر مال و دارائي است که سرمایه همه ماست و در پدیده به امانت گداشته ایم. به خاطر اينكه می خواهیم ببینی که ثمره داشته های ما به چه شکل در آمده! آنگاه برای سرمایه های ما با قلم تهدید و تنبیه و تحزیر حکم برانی. میخواهیم بیایی! تو نمادي از انساني هستي كه  کلید در دست دارد. امیدواریم با این کلید قفلهای 120 هزار نفر را باز کنی نه اینکه بر رویهایمان زنجیر ببندی!